معرفی کتاب پاییز فصل آخر سال است :
کتاب پاییز فصل آخر سال است نوشته نسیم مرعشی، داستان زندگی لیلا، روجا و شبانه، سه دختری است که در آستانه ورود به سی سالگی هستند. سه دختر که زندگی شان از دوران دانشگاه با هم گره خورده و حالا در حالی که راه شان کاملا از هم جداست، کماکان روی زندگی هم تاثیر می گذارند. آنها درگیر دغدغه ها و ماجراهایی همچون مهاجرت، هویت شغلی، مسایل اجتماعی، روابط عاشقانه و مشکلات خانوادگی هستند. در انتهای داستان، دغدغه ها باز می مانند و تعلیق حفظ می شود و همین تعلیق و پایان بازِ کتاب، واقعی بودن داستان را دو چندان می کند، مثل زندگی همه ی ما…
قسمتی از متن کتاب :
زندگی همه جورش سخت است، هر روز سخت تر از روز قبل. دارم توی ابرها زندگی می کنم. مالیخولیایی شدهام. همین کتابها مالیخولیایی ام کردهاند، میدانم. همین کتاب ها که پر از قهرمان هستند. قهرمان های سمی. قهرمانهایی که هی تو ذهنم به هم بافتم شان و بزرگ و کوچک شان کردم و بالا و پایین شان کردم و آخرش یک قهرمان برای خودم ساختم که هیچجا پیدا نمیشود…
متن پشت جلد کتاب پاییز فصل آخر است :
این همه آدم دارند نباتی زندگی می کنند. بیدار می شوند و می خورند و می دوند و می خوابند. همین. مگر به کجای دنیا برخورده؟ بابا گفت جوری زندگی کن که بعد از تو آدم ها تو را یادشان بیاید، تئاتر نونهالان گیلان اول شده بودم. بابا ماشین آقاجان را گرفته بود و من را آورده بود خانه، لباس شیطان را از تنم درنیاورده بودم هنوز. شنل و شاخ و دمی که مامان درست کرده بود نمی گذاشت درست راه بروم.
بابا برایم یک عروسک جایزه خریده بود. کله عروسک را کنده بودم. داشتم چشمش را از گردنش می آوردم بیرون. می خواستم بفهمم چرا وقتی می خوابانمش چشم هایش بسته می شود. بابا عروسک گرفت و گذاشت کنار. من را نشاند رو به روی خودش. گفت من کسی نشدم، اما تو و رامین باید بشوید. یادت می ماند؟ گفتم آره بابا، یادم می ماند، فردایش رفت و دیگر نیامد. چی از بابا به من رسید غیر از این حرف و چشم های سبزش؟ نیامد که ببیند حرفش زندگی من را خراب کرده، خودش کسی نشد، من چرا باید می شدم؟
نقد و بررسیها0
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.