درباره کتاب پیکان سرنوشت ما :
خاطرات احمد خیامی، روایت های کارآفرینی است که به همراه برادرش یکی از بزرگ ترین واحدهای صنعتی بخش خصوصی را با تام فراز و نشیب های موجود در زمینه اقتصادی و سیاسی توسعه داده اند. این خاطرات دربردارنده نکات ارزنده ای برای محققان است. کتاب پیکان سرنوشت ما ، موضوعات زیادی را در خصوص کارخانه ایران ناسیونال (ایران خودرو فعلی) که مبهم باقی مانده بود روشن نموده است و مباحث جدیدی را در رابطه با صنعت خودروسازی و تاریخ اقتصادی ایران رمز گشایی خواهد کرد.
احمد خیامی می نویسد : آنچه در این کتاب نوشتم ماجرای زندگی من و شرح تجربه من است که شخصا از روز و روزگار به دست آورده ام و اتفاقاتی که به چشم دیده ام و درباره آنها قضاوت کرده ام. به هیچ وجه ادعا ندارم تمام نظرات من صحیح و دور از عیب و نقص اند. در برخوردهایی که با محمدرضا شاه داشتم به خوبی دریافتم که شخص پادشاه از این که مجبور است در تمام امور کشور دخالت کند ناراضی و ناراحت است.
کمتر کسی هدف های عالی پادشاه را مدنظر داشت و به حرف های پادشاه گوش می کرد و اوامر را به درستی اجرا می کرد. اگر شاه کسی را پیدا می کرد که با پشتکار و علاقه می توانست گوشه ای از کارهای مملکت را بگیرد، ایشان از حمایت و یاری و پشتیبانی او دریغ نمی کرد. نمی گویم چنین کسانی اصلا در مملکت پیدا نمی شدند، اما به جرات می گویم تعداد آن افراد بسیار کم بود. گذشته ها گذشته و عسل جمع شده ریخته شده است. تاریخ باید درباره ما قضاوت کند. غرض از نوشتن این خاطرات شرح امکاناتی است که در میهن ما وجود داشته و دارد و راهنمایی جوانانی است که به زودی وارد کارزار زندگی می شوند و می خواهند موفق باشند.
از متن کتاب پیکان سرنوشت ما :
وقتی مردم می فهیمدند وضع مالی ام خوب نیست انگار به طاعون مبتلا بودم، هیچ شخصی دور و بر من پیدا نمی شد. زمانی که بی پول می شدم سعی می کردم طرف های تجاری و همکاران من متوجه نشوند. مثلا سه سال صورتم را با سیلی سرخ کردم که کسی متوجه نشود پولی در باسط ندارم. در سال ۲۰ سالگی، به واسطه تجارت موفقیتی که حاصل کرده بودم اغلب فامیل و دوستان با من مهربان بودند و حتی مرا که جوان بودم به عنوان ریش سفید در عقد دختران و پسرانشان دعوت می کردند. تجار از من مشورت می خواستند و در هنگام عید همه به دیدن من می آمدند.
نقد و بررسیها0
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.